اسلام ستیزى صهیونیسم مسیحى
۱
اسلام ستیزى صهیونیسم مسیحى
هر از گاهی شاهد توطئه جدیدی علیه مقدسات اسلام و توهین به مقدسات آن به اشکال مختلف هستیم. اگر چه بر اساس موضع گیری اسلام دوستان و خیل عظیم امت اسلامی بعضا به ظاهر با عذر خواهی توطئه گران روبرو می شویم اما بعید است که دسیسه‏هاى مسیحیان صهیونیست علیه اسلام خاتمه یابد.
يکشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۴۹
کد مطلب: 1097
از این‏رو، ضرورت شناخت این فرقه افراطى و دست‏هاى پنهانى که مسیحیان را براى مقابله با اسلام هدایت مى‏کنند، بیش از گذشته احساس مى‏شود، چرا که در سایه این شناخت مى‏توان با توطئه‏هاى ضد اسلامى صهیونیسم مقابله کرد. حرکت صهیونیسم مسیحى در نهادینه شدن صهیونیسم در حاکمیت‏هاى بسیارى از قدرت‏هاى استعمارى از جمله انگلیس و آمریکا نقش بزرگى داشته و ما در این مقاله تلاش خواهیم کرد تا با نگاهى اجمالى به تاریخچه، شکل‏گیرى و گسترش این گروه بپردازیم.

تاریخچه صهیونیسم مسیحى

در واقع تاریخچه پیدایش صهیونیسم مسیحى، به قبل از تشکیل دولت اسرائیل و حتى به قبل از ظهور و پیدایى یهودیان صهیونیسم باز مى‏گردد. ریشه این تئولوژى به عصر پیشین کسانى باز مى‏گردد که هیچ‏گونه مقام کلیسایى نداشته و با ترجمه "کتاب مقدس" به زبان مادرى خود، مطالعه و تفسیر آن برایشان ممکن شده است. البته این نظریه که تشکیل دولت ملى یهود در فلسطین نشانه بازگشت مجدد مسیح خواهد بود، اولین بار توسط »الیور کرمول« و »پاوول فلگن هاوور« از رهبران پروتستان‏هاى قرن ۱۷ مطرح گردید.

در اواخر قرن ۱۹ مسیحیان پروتستان جهت تشکیل چنین دولتى و نیز تحقق پیشگویى یاد شده پیشنهادهایى را مطرح نمودند، که یکى از شخصیت‏هاى صهیونیست معروف انگلیس »لرد آنتونى اشلى« ناپدرى همسر خود را که دبیر روابط خارجى انگلیس بود، به گشودن کنسولگرى انگلیس در شهر قدس قانع ساخت و این کنسولگرى تمامى یهودیان فلسطین را على‏رغم این‏که شهروندان دولت عثمانى بودند، تحت زعامت خود قرار داد.

مسیحیان پروتستان، به ویژه پروتستان‏هاى انگلیس، آمریکا و دیگر کشورهاى اروپایى در طول قرن ۱۹ ضرورت تشکیل یک دولت یهودى در فلسطین را به طور مرتب اعلام داشته و گوشزد مى‏کردند. در سال ۱۸۴۸م »واردر کرسون« کنسول آمریکا در قدس با حمایت و کمک صهیونیست مسیحى‏هاى انگلیسى در »وادى رفائیم« یک اقامت‏گاه و محله یهودى نشین ایجاد کرد.

در سال ۱۸۹۸م »ادوین شرمن والیس« کنسول آمریکا در فلسطین گفت: مردمى که منتظر سرزمین‏اند، آماده آمدن هستند و به محض تأمین شرایط زندگى و به محض تأمین امنیت، آنها خواهند آمد. از آنها یا باید این امر را به جا آورند و یا بى‏ارزش بودن پیشگویى‏هاى (کتاب مقدس) را بپذیرند. اما انگیزنده صهیونیست مسیحى‏هاى اولیه تنها جنبه تئولوژیک نداشت. آنتى سمیتیزم نیز در این رابطه انگیزنده مهمى بود.

تعداد زیادى از مدافعان اروپایى صهیونیسم نیز با این فرض که اروپا از یهودیان پاکسازى خواهد شد، به این امر تشویق شدند. بزرگ شمردن آنتى سمیتیسم از یک سو و تلقى یهودیان به عنوان »بندگان برگزیده خداوند« از سوى دیگر، در حرکت‏هاى صهیونیست مسیحى در حال حاضر نیز به صورت تضادآمیزى مطرح است، که انگیزنده، هر چه مى‏خواهد باشد، حرکت صهیونیسم مسیحى در نهادینه شدن صهیونیسم در حاکمیت‏هاى انگلیس و آمریکا نقش بزرگى را ایفا نموده است.(۱)

۱- مبانى مسیحیت صیهونیسم

پایه‏هاى دینى، سیاسى و ایدئولوژیکى صهیونیسم مسیحى در انگلستان را "اولیور کرامویل " بنیان گذاشت. او به مدت ده سال، از سال ۱۶۴۹ تا ۱۶۵۹، ریاست انجمن "پیوریتن‏ها " را به عهده داشت و کسى بود که در سال ۱۶۵۵ خواستار تشکیل کنفرانسى براى وضع قانون، جهت بازگشت یهودیان به انگلستان و لغو قانون شاه ادوارد مبنى بر تبعید یهودیان از این کشور شد. در این کنفرانس، صهیونیسم مسیحى با منافع استراتژیک انگلستان گره خورد و "کرامویل " نیز از همان زمان، توجه زیادى‏به طرح اسکان یهودیان در فلسطین داشت.

با آغاز قرن ۱۹، یک کشیش مسیحى به نام "لویس واى " مجال ظهور یافت، که در سال ۱۸۰۹ مدیریت انجمن انگلیسى"ترویج مسیحیت در میان یهودیان " را به عهده گرفت. این انجمن با تلاش‏هایش در گسترش عقاید صهیونیسم مسیحى، از جمله بازگشت یهودیان به فلسطین به یک قدرت بزرگ بدل شد."هنرى دارموند " از اعضاى مجلس سناى انگلستان، شخصیت مهم دیگرى بود که در انتشار اندیشه صهیونیسم مسیحى در این کشور نقش بسزایى را ایفا مى‏کرد.

"دارموند" پس از سفر به سرزمین مقدس "فلسطین" فعالیت‏هاى سیاسى خود را کنار گذاشت و تمام زندگى خود را وقف آموزش اصول‏گرایى مسیحى و نوشتن در مورد این اصول‏گرایى و پیوندش با بازگشت یهودیان به فلسطین کرد."لرد شافتسبورى" ۱۸۱۸ - ۱۸۸۵ یکى از بزرگ‏ترین مصلحان اجتماعى انگلستان بود. او یکى از معتقدان تندرو به هزاره و از جمله افرادى بود که براى بازگشت یهودیان به فلسطین تلاش مى‏کرد. دیدگاه وى نسبت به یهودیان تا حد زیادى بر اساس کینه و نفرت بود و ترجیح مى‏داد تا آنها را به جاى انگلستان، در فلسطین ببیند.

از جمله صهیونیست‏هاى مسیحى انگلیس که بیشترین نقش را در سیاست داشت، کشیش "ویلیام هشلر"بود. او در سفارت انگلستان در وین خدمت مى‏کرد و کسى بود که برنامه کوچاندن یهودیان روسیه به فلسطین را تدارک دید. وى در سال ۱۸۹۴، کتابى را تحت عنوان "بازگشت یهودیان به فلسطین" نگاشت و مسئله بازگشت را بر اساس اصل تحقق پیش‏گویى‏هاى موجود در "کتاب عهد قدیم" مورد بررسى قرار داد.

از همه مهم‏تر این‏که "ویلیام هشلر" از پیروان و هواداران پدر صهیونیسم تئودور هرتزل بود و در مراحل حساس، او را مورد حمایت سیاسى خود قرار مى‏داد. هشلر که خود یکى از اعضاى لابى در انگلستان بود، در مدتى قریب به سى سال، از تمامى تلاش‏هاى خود براى حمایت از صهیونیسم استفاده کرد.در پایان نیز باید نام "لرد آرتور بالفور" را ذکر نمود؛ چرا که وى کسى بود که در سال ۱۹۱۷ وعده تشکیل یک میهن ملى را به یهودیان داد. بالفور یکى از هزاره‏باورها و از جمله صهیونیست‏هاى مسیحى انگلستان بود، که دیدارهایى شبه پیوسته با "هرتزل " و "وایزمن " داشت.

۲- صهیونیسم مسیحى در آمریکا

در قرن بیستم، به ویژه بعد از آن‏که دولت اسرائیل شکل گرفت و برخى آیات موجود در کتب دینى، با تفسیر سیاسى مستقیمى که از آن صورت مى‏گرفت، در واقعیت تجلى یافت و باعث حمایت از این دولت شد، جریان صهیونیسم مسیحى به ایالات متحده انتقال یافت و صهیونیست‏هاى مسیحى آمریکایى به شکل بى‏نظیرى، رسانه‏هاى گروهى را براى‏انتشار افکار، باورها و رویاهایشان به خدمت گرفتند.

به عنوان نمونه اگر پایان جهان را به شیوه‏اى که صهیونیست‏هاى مسیحى تصور و تعریف مى‏کنند، بررسى کنیم ؛ مى‏بینیم که بازتابى از اشغالگرى آمریکا در عراق، واکنش دولت کنونى آمریکا به حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و نیز به راه انداختن جنگى که به زعم خودشان علیه تروریست در جهان است، در آن دیده مى‏شود.

پایان جهان به شیوه آمریکایى صهیونیستى، از نظر ظاهرى، با متون برخى از اسفار عهد قدیم؛ مانند "حزقیال " و "دانیال " و اسفار عهد جدید؛ مانند سفر رویاى یوحنا مطابقت دارد و مستند این اندیشه نیز همان متون است. هواداران نظریه پایان جهان به شیوه آمریکایى، صهیونیستى بر این باورند که جهان به آن شکلى که ما مى‏شناسیم، در آستانه پایان یافتن است و بعد از آن یک هزاره جدید شروع مى‏شود که بشر در آن با صلح، خیر و اخوت زندگى مى‏کند و حتى صلح در جامعه حیوانات نیز جریان مى‏یابد. به نظر هواداران این نظریه، جهان در آستانه نابودى است، نه به خاطر دیوانگى یک ژنرال و یا یک سیاست‏مدارى که جنگ هسته‏اى را به راه مى‏اندازد، بلکه این امر، خواست الهى است.

بیشتر اصول‏گرایان مسیحى اگر نگوییم همه آن‏ها به "قدرت‏گرایى" ایمان دارند و تسلیم آن هستند. از نظر آنان، قدرت‏گرایى تلاشى است براى تفسیر تاریخ روابط خدا با بشر، بر اساس دوره‏هاى مختلف. "اس. اى. سکافیلد" از برجستگان این اندیشه مى‏گوید: "هر قدرتى، دوره‏اى از زمان است که بشر در آن بر اساس وحى خداوندى مورد آزمایش قرار مى‏گیرد".

بیشتر نظریه‏پردازان قدرت‏گرایى بر این باورند که هفت قدر، یا دوره زمانى وجود دارد که حکایت از تحول روابط خداوند با بشر است، به گونه‏اى که خداوند میزان اطاعت بشر را مى‏آزماید. جهان در حال حاضر در دوره ششم؛ یعنى دوره کلیسا و نعمت قرار دارد. دوره بعدى، که در آن حضرت مسیح باز مى‏گردد و حکومت هزار ساله‏اش رإ؛ف‏ف تشکیل مى‏دهد، دوره هفتم است.

این مذهب و تفکر مبتنى بر دو فرض است:

۱. جدایى میان "اسرائیل " ملت یهود، و ملت برگزیده خداوند بر روى زمین و کلیسا، که ملت برگزیده خدا در آسمان است.

۲. ضرورت تفسیر کتاب مقدس به شیوه‏اى حرفى و ظاهرى.

با این دو فرض، مى‏توان دو نتیجه زیر را گرفت:

۱- زمین ملک ملت یهود است.

۲- پیش‏گویى‏هاى مربوط به بازگشت یهودیان به سرزمین مقدس، براى دومین بار در دو قرن ۱۹ و ۲۰ صورت گرفته است.

از دیگر اعتقادات مسیحیان صهیونیست،اعتقاد به هفت مرحله یا هفت مشیت الهى است، که در آخرالزمان به وقوع مى‏پیوندد. این مراحل عبارتند از:

۱- بازگشت یهودیان به فلسطین؛

۲- ایجاد دولت یهود؛

۳- موعظه شدن بنى اسرائیل و دیگر مردم دنیا به وسیله انجیل؛

۴- حصول مرحله وجد یا سرخوشى؛ یعنى به بهشت رفتن کلیه کسانى که به کلیسا ایمان آورده‏اند.

۵- دوره ۷ ساله حکومت دجال (آنتى کراست - ضد مسیح) و فلاکت یهودیان و سایر مومنان (به اصطلاح آنان)؛

۶- وقوع جنگ آرماگدون؛

۷- شکست لشکریان دجال و حکومت مسیح به پایتختى قدس (اورشلیم)، که در این دوره یهودیان به مسیح ایمان مى‏آورند؛

۸- آرماگدون.

مرحله ششم از مراحل هفت‏گانه آخرالزمان، جنگى فراگیر در جهان است که در آن همه زمین به سختى نابود خواهد شد. اصل این کلمه "هارمجیدو" "یا هارمگیدو" است. مکان وقوع این جنگ صحراى "مگیدو" در شمال اسرائیل و کرانه غربى رود اردن است. در گذشته در این مکان شهرى استراتژیک بوده، که در مسیر عبور از شمال به جنوب و شرق به غرب بوده و جنگ‏هاى زیادى در تاریخ در این مکان رخ داده است. این جنگ میان نیروهاى خیر (یهودیان) و نیروهاى شر (مسلمانان از ایران و روسیه) رخ مى‏دهد و به همه دنیا کشیده مى‏شود.(۲)

در صحیفه "حزقیال نبى" درباره "آرماگدون" آمده است: "باران‏هاى سیل‏آسا و تگرگ‏هاى سخت آتش و گوگرد، تکان‏هاى‏سختى در زمین پدید خواهد آورد، که کوه‏ها سرنگون خواهند شد، صخره‏ها خواهند افتاد و جمیع حصارهاى زمین منهدم خواهد شد."در صحیفه "زکریاى نبى" آمده است: "گوشت ایشان در حالى که بر پاهاى خویش ایستاده‏اند کاهیده خواهد شد و چشمان ایشان در جاى خود گداخته خواهد شد و زبان‏هایشان در دهانشان کاهیده خواهد شد".

"بنیادگرایان" این عبارت‏ها را حمل بر استفاده شدن بمب‏هاى اتمى و نوترونى در این جنگ مى‏دانند. اعتقاد به این جنگ تأثیر زیادى بر سیاست‏هاى داخلى و خارجى داشته است. "جیمز وات" وزیر کشور اسبق ایالات متحده در کمیته مجلس نمایندگان اظهار داشت: "به علت ظهور دوباره و قریب‏الوقوع مسیح، نمى‏توانم خیلى در بند نابودى منابع طبیعى خودمان باشم".

آرماگدون، واژه‏اى عبرى، به معناى تپه شریفان است و آن تپه بزرگى است که در شمال فلسطین واقع شده است. اعضاى جنبش تدبیرى ایمان دارند، که وظیفه مهم آنان فراهم کردن مقدمات ظهور حضرت مسیح(ع) است. بنابراین، براى رسیدن به این هدف و مقصود، تضعیف نظامى اعراب (مسلمانان) و حمایت مالى، سیاسى، نظامى و نیز تقویت فن‏آورى هسته‏اى اسرائیل را از جمله وظایف خود مى‏دانند.

اعضاى این جنبش معتقدند: حق الهى، قانونى و تاریخى یهودیان است که به سرزمین اسرائیل (فلسطین) بازگردند و خداوند به ملت‏هایى که با اسرائیل همکارى کنند، کمک خواهد کرد.(۳) لذا مواجهه و رویارویى با اسرائیل؛ یعنى مقابله با خدا و این مفهوم همان سخنانى است که "روهر حسیون" سناتور کنگره آمریکا در سال ۱۹۸۱ در نشست صهیونیست‏ها اظهار داشت و گفت: "آمریکا به این خاطر با برکت است، که ما یهودیان پناهنده به کشورمان را پذیرفتیم و به آنان احترام مى‏گذاریم و از اسرائیل دفاع مى‏کنیم؛ زیرا ما به حق اسرائیل در سرزمین (فلسطین) اعتراف کردیم". اکنون این اعتقادات در نظر مردم آمریکا، به خصوص راست‏گرایان دینى آنها تقویت شده است.

مثلاً خانم "گریس هالسل" نویسنده کاتولیک آمریکایى در کتاب "پیشگویى و سیاست" نوشته است:اسرائیل بر کشورهاى عربى همجوار خود پى درپى پیروز مى‏شود و اوج این پیروزى‏ها حمله به جنوب لبنان است. و در یک نظرسنجى، که مؤسسه "پتکیلوفینش" در سال ۱۹۸۴ انجام داده، مشخص شده، که ۳۹ درصد مردم آمریکا ایمان دارند که جهان با سلاح‏هاى آتشین نابود خواهد شد.

۳ - مسیحیت صهیونیستى در اسرائیل

مسیحیان صهیونیست خود را مدافع یهودیان و به خصوص اسرائیل مى‏دانند. آنها از سیاست‏هاى اسرائیل، چه خوب و چه بد حمایت مى‏کنند. این حمایت، ضدیت با افراد منتقد و دشمن اسرائیل را هم شامل مى‏شود، که در نتیجه، اکثر آنها هیچ‏گونه احساس غم خوارانه‏اى نسبت به فلسطینیان ندارند و مخالف هرگونه راه حل صلح طلبانه که ممکن است منجر به ملى شدن فلسطین شود هستند.

از نظر آنها، خداوند این سرزمین را به یهودیان بخشیده و فلسطینیان محلى، متجاوز شناخته شده و هیچ حقى در سرزمین موعود ندارند. مسیحیان صهیونیست براى توجیه موقعیت خود، به کتاب مقدس استناد مى کنند. دکتر استفان سایزر، در رساله خود به نام "مسیحیت صهیونیستى و اثر شدید آن بر عدالت که دسته‏بندى متعددى از رفتارهایى که توسط مسیحیان صهیونیستى به عنوان دوستان حقیقى اسرائیل تعریف شده‏اند مشخص کرده، که عبارتنداز:

۱. تشویق و دلگرمى در گفت وگوهاى یهودیان و مسیحیان؛

۲. مقابله با افکار ضد یهودى؛

۳. آموزش با نگرش به ریشه‏هاى یهودى دین مسیح(ع)؛

۴. اقدامات بشردوستانه در میان پناهندگان یهودى؛

۵. مخالفت با مقامات یهودى میانه‏رو، که تلاش مى‏کنند براى آرامش در سرزمین فلسطین، مصالحه کنند؛

۶. سوء استفاده از مسیحیت براى توجیه اعمال ضد حقوق بشر؛

۷. طرح آخرالزمان کتاب مقدس به عنوان پیشگویى‏هایى که در معرض تبدیل شدن به واقعیت هستند.(۴)

پی نوشت:
۱- صاحب خلق، نصیر، مسحیت صهیونیسم، پایگاه حوزه، بهمن و اسفند ۸۲، شماره ۴۱.
۲- دیوید هاورى، مسیحیت، ترجمه عبدالرحیم سلیمانى‏اردستانى، مرکز مطالعات ادیان و مذاهب، قم، ۱۳۷۸، ص ۳۸ - ۵۷.
۳- حیدررضا ضابط، صهیونیسم مسیحى، ماهنامه معارف، شماره ۲۰ (آبان ۱۳۸۳) ۶ - ۱۵.
۴- میرزایى مقدم، داوود، ستایش، مهدى، مسیحیت صهیونیسم خودساخته، خبرگزارى فارس،۸۹/۶/۲۳.
Share/Save/Bookmark


احمد
۱۳۹۳-۰۵-۲۱ ۱۴:۲۸:۴۳
سلام خیلی قشنگ بود. درباره دجّال و فیلم های اخر الزمانی هم بنویسید.