بيانات رهبرمعظم انقلاب در اجلاس جهانی علما و بيدارى اسلامى‌‌
بيانات رهبرمعظم انقلاب در اجلاس جهانی علما و بيدارى اسلامى‌‌
حضرت آيت‌الله خامنه‌ای، رهبر انقلاب اسلامی در سخنان مهمی در اين اجلاس ضمن آسيب‌شناسی نهضت‌های بيداری اسلامی در منطقه، شاخص اساسی و محک نهضت‌ها را "ايستادگی بر سر اصول اسلامی" و "حضور مردم در صحنه" نام بردند.
دوشنبه ۹ ارديبهشت ۱۳۹۲ ساعت ۱۱:۲۵
کد مطلب: 1539
بسم‌‌الله‌‌الرّحمن‌‌الرّحيم‌‌
و الحمد لله ربّ العالمين و الصّلاة و السّلام على سيّدنا محمّد المصطفى و ءاله الأطيبين‌‌ و صحبه المنتجبين و من تبعهم باحسان الى يوم الدّين‌‌.
به شما ميهمانان عزيز خوشامد ميگويم و از خداوند عزيز و رحيم ميخواهم كه به اين تلاش جمعى بركت دهد و آن را گام مؤثرى در جهت بهروزى مسلمانان سازد. «انّه سميع مجيب«.
موضوع «بيدارى اسلامى» كه شما در اين اجلاس به آن خواهيد پرداخت، امروزه در صدر فهرست مسائل جهان اسلام و امت اسلامى است؛ پديده‌‌ى شگرفى است كه اگر باذن الله سالم بماند و ادامه يابد، قادر خواهد بود سربرآوردنِ تمدن‌‌اسلامى را در چشم‌‌اندازى نه چندان دوردست، براى امت اسلامى و آنگاه براى جهان بشريت رقم زند.
آنچه امروز در برابر چشم ما است و هيچ انسان مطّلع و هوشمندى نميتواند آن را انكار كند، آن است كه اكنون اسلام از حاشيه‌‌ى معادلات اجتماعى و سياسى جهان خارج شده و در مركز عناصر تعيين‌‌كننده‌‌ى حوادث عالم، جايگاهى برجسته و نمايان يافته است و نگاه تازه‌‌اى را در عرصه‌‌ى زندگى و سياست و حكومت و تحولات اجتماعى عرضه ميكند؛ و اين در دنياى كنونى كه پس از شكست كمونيزم و ليبراليزم، دچار خلأ عميق فكرى و نظرى است، پديده‌‌اى مهم و پرمعنى به شمار ميرود. اين نخستين اثرى است كه حوادث سياسى و انقلابى در شمال آفريقا و منطقه‌‌ى عربى، در مقياس جهانى بر جاى گذاشته است، و خود مبشّر حقايق بزرگترى است كه در آينده اتفاق خواهد افتاد.
بيدارى اسلامى كه سخنگويان جبهه‌‌ى استكبار و ارتجاع حتّى از به زبان آوردن نام آن نيز پرهيز ميكنند و ميترسند، حقيقتى است كه اكنون تقريباً در سراسر دنياى اسلام ميتوان نشانه‌‌هاى آن را ديد. بارزترين نشانه‌‌ى آن، اشتياق افكار عمومى و بويژه در قشرهاى جوان، به احياء مجد و عظمت اسلام و آگاه شدن آنان از ماهيت نظام سلطه‌‌ى بين‌‌المللى و آشكار شدن چهره‌‌ى وقيح و ستمگر و مستكبر دولتها و كانونهائى است كه بيش از دويست سال شرق اسلامى و غيراسلامى را در زير پنجه‌‌هاى خونين خود فشرده و با نقاب تمدن و فرهنگ، هستى ملتها را دستخوش قدرت‌‌طلبىِ بيرحمانه و تجاوزگرانه‌‌ى خود كرده‌‌اند.
ابعاد اين بيدارى مبارك بسى گسترده و داراى امتدادى رمزگونه است؛ ولى آنچه از دستاوردهاى نقد آن در چند كشور شمال آفريقا ديده شد، ميتواند دلها را به نتائج بزرگ و شگرف آينده به اطمينان برساند. همواره تحقق معجزگون وعده‌‌هاى الهى، نشانه‌‌ى اميدبخشى است كه تحقق وعده‌‌هاى بزرگتر را نويد ميدهد. حكايت قرآن از دو وعده‌‌اى كه خداوند به مادر موسى داد، نمونه‌‌اى از اين تاكتيك ربوبى است.
در آن هنگامه‌‌ى دشوار كه فرمان به آب افكندن صندوق حامل نوزاد داده شد، خطاب الهى وعده فرمود كه: «انّا رادّوه اليك و جاعلوه من المرسلين».(۱) تحقق وعده‌‌ى اول كه وعده‌‌ى كوچكتر و مايه‌‌ى دلخوشى مادر بود، نشانه‌‌ى تحقق وعده‌‌ى رسالت شد، كه بسى بزرگتر و البته مستلزم رنج و مجاهدت و صبر بلندمدت بود: «فرددناه الى امّه كى تقرّ عينها و لا تحزن و لتعلم انّ وعد الله حقّ».(۲) اين وعده‌‌ى حق، همان رسالت بزرگ است كه پس از چند سال تحقق يافت و مسير تاريخ را تغيير داد.
نمونه‌‌ى ديگر، يادآورى قدرت فائقه‌‌ى الهى در سركوب مهاجمان به بيت شريف است، كه خداوند به وسيله‌‌ى پيامبر اعظم، براى تشويق مخاطبان، به امتثال امرِ: «فليعبدوا ربّ هذا البيت»(۳) به كار ميبَرد و ميفرمايد: «أ لم يجعل كيدهم فى تضليل».(۴)
يا براى تقويت روحى پيامبر محبوبش و باور وعده‌‌ى : «ما ودّعك ربّك و ما قلى»،(۵) از يادآورى نعمت معجزگون : «أ لم يجدك يتيما فأوى. و وجدك ضالّا فهدى» بهره ميگيرد. و چنين نمونه‌‌هائى در قرآن بسيار است.
آن روز كه اسلام در ايران پيروز شد و توانست دژ آمريكا و صهيونيزم را در يكى از حساسترين كشورهاى اين منطقه‌‌ى بسيار حساس فتح كند، اهل عبرت و حكمت دانستند كه اگر صبر و بصيرت را به كار گيرند، فتوحات ديگر پى‌‌درپى فرا خواهد رسيد؛ و فرا رسيد.
واقعيتهاى درخشان در جمهورى اسلامى كه دشمنان ما بدان اعتراف ميكنند، همه در سايه‌‌ى اعتماد به وعده‌‌ى الهى و صبر و مقاومت و استمداد از خداوند به دست آمده است. مردم ما همواره در برابر وسوسه‌‌ى ضعفائى كه در مقاطع اضطراب‌‌انگيز، نداى: «انّا لمدركون»(۶) سر ميدادند، نهيب زده‌‌اند كه : «كلاّ انّ معى ربّى سيهدين».(۷)
امروز اين تجربه‌‌اى گرانبهاء در دسترس ملتهائى است كه در برابر استكبار و استبداد قد علم كرده و توانسته‌‌اند حكومتهاى فاسد و گوش‌‌به‌‌فرمان و وابسته به آمريكا را سرنگون ساخته يا متزلزل كنند.
ايستادگى و صبر و بصر و اعتماد به وعده‌‌ى: «و لينصرنّ الله من ينصره انّ الله لقوىّ عزيز»(۸) خواهد توانست اين مسير افتخار را تا رسيدن به قله‌‌ى تمدن اسلامى، در برابر امت اسلامى هموار كند.
اكنون در اين جلسه‌‌ى مهم كه جمعى از علماى امت از كشورها و مذاهب گوناگون اسلامى در آن حضور يافته‌‌اند، شايسته ميدانم به بيان چند نكته‌‌ى لازم در مسائل بيدارى اسلامى بپردازم:
اولين مطلب آن است كه نخستين امواج بيدارى در كشورهاى اين منطقه كه همزمان با آغاز ورود پيشقراولهاى استعمار آغاز شد، غالباً به وسيله‌‌ى علماى دين و مصلحان دينى پديد آمد. نام رهبران و شخصيتهاى برجسته چون سيدجمال‌‌الدين و محمد عبده و ميرزاى شيرازى و آخوند خراسانى و محمود الحسن و محمدعلى و شيخ فضل‌‌الله و حاج آقا نورالله و ابوالاعلى مودودى و دهها روحانى معروف بزرگ و مجاهد و متنفذ از كشورهاى ايران و مصر و هند و عراق در صفحات تاريخ براى هميشه ثبت و ضبط است.
در دوران معاصر هم نام درخشان «امام خمينى» عظيم چون ستاره‌‌ى پرفروغى بر تارك انقلاب اسلامى ايران ميدرخشد. در اين ميان، صدها عالم معروف و هزاران عالم غيرمعروف نيز، امروز و ديروز، نقش‌‌آفرين حوادث اصلاحىِ بزرگ و كوچك در كشورهاى گوناگون بوده‌‌اند. فهرست مصلحان دينى از قشرهاى غيرروحانى همچون حسن‌‌البناء و اقبال لاهورى نيز بلند و اعجاب‌‌انگيز است.
روحانيان و رجال دين‌‌شناس كمابيش در همه جا مرجع فكرى و سنگ صبور روحى مردم بوده‌‌اند و هرجا كه در هنگامه‌‌ى تحولات بزرگ، در نقش هدايتگر و پيشرو ظاهر شده و در پيشاپيش صفوف مردم در مواجهه با خطرات حركت كرده‌‌اند، پيوند فكرى ميان آنان و مردم افزايش يافته و انگشت اشاره‌‌ى آنان در نشان دادن راه به مردم، اثرگذارتر بوده است. اين به همان اندازه كه براى نهضت بيدارى اسلامى داراى سود و بركت است، براى دشمنان امت و كينه‌‌ورزان با اسلام و مخالفان حاكميت ارزشهاى‌‌اسلامى ، دغدغه‌‌آفرين و نامطلوب است و سعى ميكنند اين مرجعيت فكرى را از پايگاه‌‌هاى دينى سلب كرده و قطبهاى جديدى براى آن بتراشند؛ كه به تجربه دريافته‌‌اند كه با آنان ميتوان بر سر اصول و ارزشهاى ملى براحتى معامله كرد! چيزى كه در مورد عالمان باتقوا و رجال دينىِ متعهد هرگز اتفاق نخواهد افتاد.
اين، وظيفه‌‌ى عالمان دين را سنگين‌‌تر ميكند. آنها بايد با هوشيارى و دقت فراوان، و با شناخت شيوه‌‌ها و ترفندهاى فريبنده‌‌ى دشمن، راه نفوذ را بكلى ببندند و فريب دشمن را ناكام كنند. نشستن بر سفره‌‌ى رنگين متاع دنيا، از بزرگترين آفتها است. آلوده شدن به صله و احسانِ صاحبان زر و زور و نمك‌‌گير شدن در برابر طاغوتهاى شهوت و قدرت، خطرناك‌‌ترين عامل جدائى از مردم و از دست دادن اعتماد و صميميت آنها است. منيّت و قدرت‌‌طلبى كه سست‌‌عنصران را به گرايش به سوى قطبهاى قدرت فرا ميخواند، بستر آلودگى به فساد و انحراف است. اين آيه‌‌ى قرآن را همواره بايد در گوش داشته باشند كه: «تلك الدّار الأخرة نجعلها للّذين لايريدون علوّا فى الأرض و لا فسادا و العاقبة للمتّقين».(۹)
امروز در دوران حركتهاى اميدبخش بيدارى اسلامى، گاه صحنه‌‌هائى ديده ميشود كه نمايشگر تلاش عمله‌‌ى آمريكا و صهيونيسم براى تراشيدن مرجعيتهاى فكرىِ نامطمئن از يك سو، و تلاش قارونهاى شهوتران براى كشاندن اهل دين و تقوا بر سر بساط مسموم و آلوده‌‌ى خود، از سوى ديگر است. علماى دين و رجال ديندار و دين‌‌مدار، بايد بشدت مراقب و دقيق باشند.
دومين نكته، لزوم ترسيم هدف بلندمدت براى بيدارى اسلامى در كشورهاى مسلمان است؛ نقطه‌‌ى متعالى و والائى كه بيدارى ملتها را بايد سمت و سو دهد و آنان را به آن نقطه برساند. با شناسائى اين نقطه است كه ميتوان نقشه‌‌ى راه را ترسيم كرد و هدفهاى ميانى و نزديك را در آن مشخص نمود.
اين هدف نهائى نميتواند چيزى كمتر از «ايجاد تمدن درخشان اسلامى» باشد. امت اسلامى با همه‌‌ى ابعاض خود در قالب ملتها و كشورها، بايد به جايگاه تمدّنىِ مطلوب قرآن دست يابد. شاخصه‌‌ى اصلى و عمومى اين تمدن، بهره‌‌مندى انسانها از همه‌‌ى ظرفيتهاى مادى و معنوى‌‌اى است كه خداوند براى تأمين سعادت و تعالى آنان، در عالم طبيعت و در وجود خود آنان تعبيه كرده است. آرايش ظاهرى اين تمدن را در حكومت مردمى، در قوانين برگرفته از قرآن، در اجتهاد و پاسخگوئى به نيازهاى نوبه‌‌نوى بشر، در پرهيز از تحجر و ارتجاع و نيز بدعت و التقاط، در ايجاد رفاه و ثروت عمومى، در استقرار عدالت، در خلاص شدن از اقتصاد مبتنى بر ويژه‌‌خوارى و ربا و تكاثر، در گسترش اخلاق انسانى، در دفاع از مظلومان عالم، و در تلاش و كار و ابتكار، ميتوان و بايد مشاهده كرد. نگاه اجتهادى و عالمانه به عرصه‌‌هاى گوناگون، از علوم انسانى تا نظام تعليم و تربيت رسمى، و از اقتصاد و بانكدارى تا توليد فنى و فناورى، و از رسانه‌‌هاى مدرن تا هنر و سينما، و تا روابط بين‌‌الملل و غيره و غيره، همه از لوازم اين تمدن‌‌سازى است.
تجربه نشان داده است كه اينها همه، كارهاى ممكن و در دسترس توانائيهاى جوامع ما است. نبايد با نگاه شتابزده يا بدبينانه به اين چشم‌‌انداز نگريست. بدبينى به توانائيهاى‌‌خود، كفران نعمت الهى است؛ و غفلت از امداد الهى و كمك سنتهاى آفرينش، فرو لغزيدن به ورطه‌‌ى: «الظّانّين بالله ظنّ السّوء»(۱۰) است. ما ميتوانيم حلقه‌‌ى انحصارات علمى و اقتصادى و سياسىِ قدرتهاى سلطه‌‌گر را بشكنيم و امت اسلامى را پيشروِ احقاق حق اكثريت ملتهاى جهان كه اينك مقهور اقليت مستكبرند، باشيم.
تمدن اسلامى ميتواند با شاخصه‌‌هاى ايمان و علم و اخلاق و مجاهدت مداوم، انديشه‌‌ى پيشرفته و اخلاق والا را به امت اسلامى و به همه‌‌ى بشريت هديه دهد و نقطه‌‌ى رهائى از جهان‌‌بينى مادى و ظالمانه و اخلاقِ به لجن كشيده‌‌اى كه اركان تمدن امروزىِ غربند، باشد.
مطلب سوم آن است كه در نهضتهاى بيدارى اسلامى بايد تجربه‌‌ى تلخ و دهشتناك تبعيت از غرب در سياست و اخلاق و رفتار و سبك زندگى، مورد توجه دائم باشد. كشورهاى مسلمان در بيش از يك قرن تبعيت از فرهنگ و سياست دولتهاى مستكبر، به آفات مهلكى همچون وابستگى و ذلت سياسى، فلاكت و فقر اقتصادى، سقوط فضيلت و اخلاق، عقب‌‌ماندگى خجلت‌‌آور علمى، دچار شدند؛ و اين در حالى بود كه امت اسلامى از سابقه‌‌اى افتخارانگيز در همه‌‌ى اين عرصه‌‌ها برخوردار بود.
اين سخن را نبايد به معنى دشمنى با غرب دانست. ما با هيچ گروهى از انسانها به خاطر تمايز جغرافيائى، دشمنى نداريم. ما از على (عليه‌‌السّلام) آموخته‌‌ايم كه در باره‌‌ى انسانها فرمود : «امّا اخ لك فى الدّين او نظير لك فى الخلق».(۱۱) ادعانامه‌‌ى ما، عليه ظلم و استكبار، و تحكّم و تجاوز، و فساد و انحطاط اخلاقى و عملى است كه از سوى قدرتهاى‌‌استعمارى و استكبارى بر ملتهاى ما وارد شده است. هم‌‌اكنون نيز تحكّمها و دخالتها و زورگوئيهاى آمريكا و برخى دنباله‌‌روانش در منطقه را در كشورهائى كه نسيم بيدارى در آنها به طوفان قيام و انقلاب بدل شده است، مشاهده ميكنيم.
وعده‌‌ها و وعيدهاى آنان نبايد در تصميمها و اقدامهاى نخبگان سياسى و در حركت عظيم مردمى اثر بگذارد. در اينجا نيز بايد از تجربه‌‌ها درس بياموزيم. آنها كه در طول ساليان به وعده‌‌هاى آمريكا دل خوش كرده و ركون به ظالم را مبناى مشى و سياست خود ساختند، نتوانستند گرهى از كار ملت خود بگشايند، يا ستمى را از خود يا ديگران برطرف كنند. آنها با تسليم در برابر آمريكا نتوانستند از ويرانىِ حتّى يك خانه‌‌ى فلسطينى در سرزمينى كه متعلق به فلسطينيان است، جلوگيرى كنند. سياستمداران و نخبگانى‌‌كه فريفته‌‌ى تطميع يا مرعوب تهديد جبهه‌‌ى استكبار شوند و فرصت بزرگ بيدارى اسلامى را از دست دهند، بايد از اين تهديد الهى بيمناك باشند كه فرمود: «أ لم تر الى الّذين بدّلوا نعمت الله كفرا و احلّوا قومهم دار البوار. جهنّم يصلونها و بئس القرار».(۱۲)
نكته‌‌ى چهارم آن است كه امروز يكى از خطرناك‌‌ترين چيزهائى كه نهضت بيدارى اسلامى را تهديد ميكند، اختلاف‌‌افكنى و تبديل اين نهضتها به معارضه‌‌هاى خونين فرقه‌‌اى و مذهبى و قومى و ملّى است. اين توطئه هم‌‌اكنون از سوى سرويسهاى جاسوسى غرب و صهيونيزم، با كمك دلارهاى نفتى و سياستمداران خودفروخته، از شرق آسيا تا شمال آفريقا و بويژه در منطقه‌‌ى‌‌عربى ، با جد و اهتمام دنبال ميشود و پولى كه ميتوانست در خدمت بهروزى خلق خدا باشد، خرج تهديد و تكفير و ترور و بمبگذارى و ريختن خون مسلمانان و برافروختن آتش كينه‌‌هاى درازمدت ميگردد. آنها كه قدرت يكپارچه‌‌ى اسلامى را مانع هدفهاى خبيث خود ميدانند، دامن‌‌زدن به اختلافها در درون امت اسلامى را آسانترين راه براى مقصود شيطانى خود يافته‌‌اند و تفاوتهاى نظرى در فقه و كلام و تاريخ و حديث را - كه طبيعى و اجتناب‌‌ناپذير است - دستاويز تكفير و خونريزى و فتنه و فساد ساخته‌‌اند.
نگاه هوشمندانه به صحنه‌‌ى درگيريهاى داخلى، دست دشمن را در پس اين فاجعه‌‌ها بروشنى نشان ميدهد. اين دست غدّار، بى‌‌شك از جهلها و عصبيتها و سطحى‌‌نگرى‌‌ها در ميان جوامع ما بهره‌‌بردارى ميكند و بر روى آتش، بنزين ميريزد. وظيفه‌‌ى مصلحان و نخبگان دينى و سياسى در اين ماجرا بسيار سنگين است.
اكنون ليبى به گونه‌‌اى، مصر و تونس به گونه‌‌اى، سوريه به گونه‌‌اى، پاكستان به گونه‌‌اى، و عراق و لبنان به گونه‌‌اى درگير يا در معرض اين شعله‌‌هاى خطرناكند. بايد بشدت مراقب و در پى علاج بود. ساده‌‌انديشى است كه اين همه را به عوامل و انگيزه‌‌هاى عقيدتى و قومى نسبت دهيم. تبليغات غرب و رسانه‌‌هاى منطقه‌‌اىِ وابسته و مزدور، جنگ ويرانگر در سوريه را نزاع شيعه و سنّى وانمود ميكنند و حاشيه‌‌ى امنى براى صهيونيستها و دشمنان مقاومت در سوريه و لبنان پديد مى‌‌آورد. اين در حالى است كه دو طرف نزاع در سوريه، نه سنّى و شيعه، بلكه طرفداران مقاومت ضدصهيونيستى و مخالفان آنند. نه دولت سوريه يك دولت شيعى، و نه معارضه‌‌ى سكولار و ضد اسلامِ آن يك گروه سنّى‌‌اند. تنها هنر گردانندگان اين سناريوى فاجعه‌‌آميز آن است كه توانسته‌‌اند از احساسات مذهبىِ ساده‌‌انديشان در اين آتش‌‌افروزى مهلك استفاده كنند. نگاه به صحنه و دست‌‌اندركاران سطوح مختلف آن، ميتواند مسئله را براى هر انسان منصفى روشن كند.
اين موج تبليغات در مورد بحرين نيز به گونه‌‌اى ديگر به دروغ و فريب سرگرم است. در بحرين، اكثريتى مظلوم كه سالهاى متمادى است از حق رأى و ديگر حقوق اساسى‌‌يك ملت، محرومند، به مطالبه‌‌ى حق خود برخاسته‌‌اند. آيا چون اين اكثريتِ مظلوم شيعه‌‌اند و حكومت جبارِ سكولار، متظاهر به سنى‌‌گرى است، بايد اين را نزاع شيعه و سنّى دانست؟ استعمارگران اروپائى و آمريكائى و همپياله‌‌هاى آنان در منطقه البته ميخواهند چنين وانمود كنند، ولى آيا اين حقيقت است؟
اينها است كه علماى دين و مصلحان منصف را به تأمل و دقت و احساس مسئوليت فرا ميخواند و شناختن هدفهاى دشمنان در عمده كردن اختلافات مذهبى و قومى و حزبى را بر همه فرض ميسازد.
نكته‌‌ى پنجم آن است كه درستى مسير نهضتهاى بيدارى اسلامى را از جمله بايد در موضعگيرى آنان در قبال مسئله‌‌ى فلسطين جستجو كرد. از ۶۰ سال پيش تاكنون داغى‌‌بزرگتر از غصب كشور فلسطين بر دل امت اسلامى نهاده نشده است. فاجعه‌‌ى فلسطين از روز اوّل تاكنون، تركيبى از كشتار و ترور و ويرانگرى و غصب و تعرض به مقدسات اسلامى بوده است. وجوب ايستادگى و مبارزه در برابر اين دشمن حربى و غاصب، مورد اتفاق همه‌‌ى مذاهب اسلامى و محلّ اجماع همه‌‌ى جريانات صادق و سالمِ ملّى بوده است. هر جريانى در كشورهاى اسلامى كه اين وظيفه‌‌ى دينى و ملى را به ملاحظه‌‌ى خواست تحكّم‌‌آميز آمريكا يا به بهانه‌‌ى توجيه‌‌هاى غيرمنطقى، به دست فراموشى بسپارد، نبايد انتظار داشته باشد كه به چشم وفادارى به اسلام يا صداقت در ادعاى ميهن‌‌دوستى به او نگريسته شود. اين يك محك است. هر كس شعار آزادى قدس شريف و نجات ملت فلسطين و سرزمين فلسطين را نپذيرد يا به حاشيه ببرد و به جبهه‌‌ى مقاومت پشت كند، متهم است. امت اسلامى بايد در همه جا و همه وقت، اين معيار و شاخصِ نمايان و اساسى را در مدنظر داشته باشد.
ميهمانان عزيز! برادران و خواهران!
كيد دشمن را هرگز از نظر دور مداريد. غفلت ما براى دشمنان ما فرصت‌‌آفرين است. درس على(عليه‌‌السّلام) به ما اين است كه: «من نام لم ينم عنه».(۱۳) تجربه‌‌ى ما در جمهورى اسلامى در اين زمينه نيز عبرت‌‌آموز است. با پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، دولتهاى مستكبر غربى و آمريكا كه مدتهاى مديد پيش از آن، طاغوتهاى ايرانى را در مشت خود گرفته و سرنوشت سياسى و اقتصادى و فرهنگى كشورمان را رقم ميزدند و نيروى پرقدرت ايمان اسلامى در درون جامعه را دست‌‌كم گرفته و از توان بسيج و هدايت اسلام و قرآن بى‌‌خبر مانده بودند، ناگهان به غفلت خود پى بردند و دستگاههاى‌‌حاكميتى و سرويسهاى اطلاعاتى و اتاقهاى فرمان آنان به كار افتادند تا شكست فاحش خود را جبران كنند.
انواع توطئه‌‌ها و ترفندها را در اين سى‌‌وچند سال از آنان ديده‌‌ايم. چيزى كه مكر آنان را نقش بر آب كرده است، در اصل دو عامل اساسى است: ايستادگى بر سر اصول اسلامى، و حضور مردم در صحنه. اين دو عامل در همه جا كليد فتح و فرج است. عامل اوّل به وسيله‌‌ى ايمان صادقانه به وعده‌‌ى الهى، و عامل دوم به بركت تلاش مخلصانه و تبيين صادقانه تضمين ميشود. ملتى كه صدق و صميميت پيشوايان را باور كند، صحنه را از حضور پر بركت خود رونق ميبخشد؛ و هر جا كه ملت با عزم راسخ در صحنه بماند، هيچ قدرتى توان شكست دادن آن را نخواهد داشت. اين تجربه‌‌ى موفقى براى همه‌‌ى ملتهائى است كه با حضور خود بيدارى اسلامى را رقم زدند.
از خداوند متعال هدايت و دستگيرى و كمك و رحمتش را براى شما و همه‌‌ى ملتهاى مسلمان مسئلت ميكنم.
والسّلام عليكم و رحمةالله‌‌ و بركاته

۱) قصص: ۷
۲) قصص: ۱۳
۳) قريش: ۳
۴) فيل: ۲
۵) ضحى: ۳
۶) شعراء: ۶۱
۷) شعراء: ۶۲
۸) حج: ۴۰
۹) قصص: ۸۳
۱۰) فتح: ۶
۱۱) نهج البلاغه، نامه‌‌ى ۵۳
۱۲) ابراهيم: ۲۸ و ۲۹
۱۳) نهج البلاغه، نامه‌‌ى
Share/Save/Bookmark
مرجع : khamenei.ir